قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید
امیرحسین توفیق – ونکوور
پس از مطالعهٔ برگههای دریافتی از سفارت کانادا در دمشق، منوچهر متوجه شد که باید فرمی چند صفحهای را تکمیل کند و بههمراه ریزنمرات، مدرک تحصیلیاش و یک درفت بانکی به مبلغ ۱۷۵ دلار کانادا به آدرسی در تورنتوی کانادا بفرستد. گرفتاری از زمانی آغاز شد که نمیدانست درفت بانکی را چطور باید تهیه کند. بعد از کمی پرسوجو، به این نتیجه رسید: «چون فروش هر نوع ارز در کشور قاچاقه و صدور درفت بانکی فقط توسط بانک ملی مرکزی در خیابان فردوسی تهران امکان پذیره، باید برید اونجا درخواست کنید.»
منوچهر به بانک ملی مرکزی مراجعه کرد و این پاسخ را شنید: «طبق قانون، در صورتی میتونیم درفت بانکی براتون صادر کنیم که ارز، منشأ خارجی داشته باشه. یعنی باید دنبال شخصی بگردید که از خارج از کشور حوالهٔ بانکی دریافت کرده باشه و رضایت بده ۱۷۵ دلارش رو به شما پرداخت کنه.»
کار منوچهر دشوار شد؛ از اول صبح روی نیمکت چوبی بانک ملی مرکزی روبهروی متصدی مربوطه که دلیل حضور او را میدانست، مینشست و عصر به خانه برمیگشت. بعد از سه روز تمام، و سپری کردنِ هشت ساعت در بانک، نهایتاً متصدی صدایش کرد و گفت: «ایشون از آمریکا حوالهای ۱۰۰۰ دلاری دریافت کردن و حاضرن معادل ۱۷۵ دلار کانادا رو به شما بدن. مابقیاش رو ما بهشون پرداخت میکنیم. برای شما هم یه درفت بانکی صادر میکنیم.»
دلار دولتی با نرخ ثابت ۳۰۰ تومان و در بازار آزاد، ۵۶۰ تومان بود. منوچهر معادل ریالی ۱۷۵ دلار را برای دریافت درفت بانکی، پرداخت کرد و ضمن تشکر از آن شخص، برای عبور از آن مرحله، بسیار خوشحال بود.
فردای آن روز، بستهای شامل فرم تکمیل شدهٔ CCPE، ریزنمرات، مدرک تحصیلی و درفت بانکی با پست DHL به آدرس سازمان بررسیکنندهٔ مدارک تحصیلی مهندسان در تورنتو، ارسال کرد. قرار بود ظرف چهار هفته نتیجه اعلام شود.
منوچهر اینبار پس از نزدیک به سه ماه انتظار، و پیگیری کارش با نامه و فکس، نهایتاً این پاسخ را دریافت کرد: «درفت بانکی شما مشکل تایپی داشته و عدد سال در تاریخش بهصورت19987 ثبت شده است. بههمین دلیل، به شما برگشت داده میشود تا آن رااصلاح کنید و دوباره بفرستید.»
منوچهر، با خواندن پاسخ وا رفت. تایپیست بانک، در زمان تایپ چک، به اشتباه یک رقم 7 در کنار سال یعنی 1998 تایپ کرده بود و بههمین دلیل چک برگشت خورده بود.
منوچهر به بانک مرکزی مراجعه کرد و آنها پس از کنترل دفاتر خود تأیید کردند که درفت مربوطه نقد نشده، و صدور مجدد آن منوط به دریافت «لاشهٔ» درفت قبلی است.
منوچهر دیگر فریبرز را فراموش کرده و همهٔ تلاشش روی آن درفت بانکی متمرکز شده بود. او با مشکلاتی که در ایرانِ آن زمان وجود داشت، مانند قاچاق ارز و الزام منشأ خارجی ارز برای صدور درفت بانکی، دست و پنجه نرم میکرد.
یکسال گذشت و درفت بانکی نقدنشده را دریافت نکرد و دست آخر با معرفی یکی از دوستان از فردی کمک خواست و او با دریافت ۱۵۰ هزار تومان، قول داد کمک کند.
چهار هفتهٔ بعد، آن فرد با او تماس گرفت و گفت تأئیدیهٔ مدرک تحصیلی را از طریق فکس دریافت کرده است و آن را حضوری به منوچهر داد.
منوچهر تأئیدیهٔ مدرک تحصیلی را بههمراه فرمهای دریافتی از سفارت کانادا در دمشق، و کلیهٔ مدارک لازم طبق لیست مدارک، آماده کرد و به سفارت کانادا در تهران رفت. آنجا از آقای نه چندان خوشاخلاقی که از پشت گیشه شماره میداد و پاسخگوی سؤالات بود، نوبت گرفت. بعد از یکساعت وارد شد و مدارک را تحویل داد.
منوچهر برگهای زردرنگ را که فایل نامبرش بود و یک فیش دستگاه که نشاندهندهٔ پرداخت مبلغ بررسی پروندهاش بود، دریافت کرد. از سفارت خارج شد و خوشحال بود که بالاخره تمام شد؛ دیگر باید منتظر باشد تا خبرش کنند و به کانادا برود. وارد خانه که شد، تلفنش زنگ زد و پشت خط، فریبرز بود:
«منوچهر جان، سلام. شرمنده که کلی کار دارم و نمیتونم زیاد صحبت کنم، فقط زنگ زدم که بگم من امشب عازم تورنتوام. رسیدم، حتماً باهات در تماس خواهم بود که ببینم تو چهکار کردی.»
سال ۲۰۰۰ شده بود و فریبرز عازم تورنتو، ولی منوچهر که همزمان با او اقدام کرده بود، تازه مدارکش را تحویل داده بود.
قسمت بعدی این مطلب را در اینجا بخوانید